تمامی نُه آیه ی 82 تا 90 سوره ی انبیاء از صفحه ی 329 ،از هشت تن از پیامبران بزرگ خدا و سرگذشتهای آموزنده ی آنان سخن میگویند كه ما از میان این آیات و این پیامبران،بهسراغ دو آیه ی 87 و 88 و حضرت یونُس(ع) میرویم كه این دو آیه را هر شب، در ركعت اوّل نماز پرفضیلت غُفیله،بین دو نماز مغرب و عشا میخوانیم.
حضرت یونس(ع)،از پیامبران بزرگوار خداست.البتّه،از انبیای اولوالعزم،یعنی صاحب كتاب و شریعت نبوده،بلكه تابع و مبلّغ شریعت حضرت موسی(ع) بوده است كه در سنّ سی سالگی مبعوث به نبوّت شد و قریب چهل سال،مردم و قوم خود را دعوت به توحید كرد.در اینمدّت، تنها،دو نفر به او ایمان آوردند!
عاقبت،یونس(ع) از دست قومش بهستوه آمد و نفرینشان كرد و از خدا تقاضای انزال عذاب بر آنها نمود!
خدا هم وعده ی عذاب داد و سال و ماه و روز و ساعت عذاب معیّن شدكه روز چهارشنبه ی نیمه ی ماه شوّال آن سال،مقارن طلوع آفتاب،عذاب برآن قوم طاغی نازل خواهد شد.
وقتی یونس،وعده ی عذاب از خـدا گرفت، «خشمگین،از میان قـوم خود بیـرون رفت و چنین پنداشت كه ما بر او تنگ نخواهیم گرفت».
او گمان میكرد تمام رسالت خود را در میان قوم نافرمانش انجام دادهاست،درحالی كه این بیرون رفتن او از میان مردم،خوشایند خدا نبوده
و ترک اولی حساب شده است و بهتــر،این بود كه یونس(ع) بیشتر از آن،در میان مـردم بماند و به ارشاد و نصیحت آنان بپـردازد و به خاطـر
همین ترک اولی،محكوم به زندانی شدن در شكم ماهی گردید!
با سرنشینان یک كشتی،به راه افتاد.ولی در وسط دریا،نهنگ بسیار بزرگی سر از آب بیرون آورد و راه را بركشتی بست و دهان به سمت
سرنشینان بازكرد،آن گونه كه آنان مطمئن شدند او طعمه ی خود را از خود سرنشینان میطلبد!
گفتند: در میان ما،حتماً شخص گنهكاری هست كه این ماهی،طالب آن است.
بنا شد قـرعه بكشند؛ به نام هر كه درآمد،او را به دهـان ماهی بیفكنند.اتّفاقـاً قرعه به نام حضـرت یونس(ع) درآمد.
ولی چون آثار بزرگواری از سیمایش بارز بود، راضی نشدند او را طعمه ی ماهی دریا سازند.ولذا دوباره،قرعه كشیدند.
باز هم به نام یونس(ع) درآمد.دفعه ی سوم هم این عمل تكرار شد و بار سوم نیز اسم یونس(ع) از قرعه درآمد و ناچار،خودش هم تن در داد و او
را به دهان ماهی انداختند و ماهی او را چون لقمهای بلعید و سر،میان آب فـرو بُـرد! و تا چهل شبانه روز گفتهاند كه در شكم ماهی مانده است.
«او، در میان آن ظلمتهای متراكم،به درگاه خـدا نالید و توبه كار شد و خـداوند نیز اجابتش فرمود و از آن غم و غصّه نجاتش داد».
او از شكم ماهی به بیابان بی آب و علفی پرتاب شد،در حالی كه بیمار بود و هم چون جوجه ی ناتوانِ بیبال و پر به ساحل دریا افتاد.
خداوند دركنارش، بوته ی گیاهی رویاند تا برگهای پهن و پرآبش، جلوی سوزندگی آفتاب را بگیرد.
آری؛ پس از این كه مدّت زندانیاش سپری شد،خـداوند، مجدّداً به سوی قومش فرستاد.
حال،این همه دشواریها كه خدا برای جناب یونس(ع) پیشآورْد،به خاطر یک ترک اولی بود كه مرتكب شد و زود،از دست قومش رنجیده خاطر گشت و از میانشان بیرون رفت.
رسولخدا(ص) در دعاهایش به خدا عرض میكرد: خدایا،مرا به قدر یک چشم برهم زدن،به خود وامگذار.
از حضرتش(ص) پرسیدند: ای رسولخدا،شما هم اینچنین دعا میكنید؟!
فرمود:یونس،یک چشم به همزدن،بهحال خود رها شد،آن ترک اولی از او صادر گشت و آن همه گرفتاریها برایش پیشآمد.چرا من این چنین دعا نكنم؟!
آری؛ مسیر عبودیّت و بندگی،چنان دقیق است كه كوچک ترین لغزشی از بزرگان و مقرّبان درگاه خدا،سبب انواع بلاها و گرفتاریها برای آنان میشود!
حال، این همه گناهان و بیپرواییها در امر دین خدا،برای ما چه بلاها و عذابهایی بهدنبال خواهد داشت؟
كسی خدمت امام صادق(ع) عرضكرد:
مردم مرتكبگناهان میشوند و میگویند: به رحمت خدا و شَفاعت اولیاء خدا امیدواریم و تا آخر عمرشان به همین اعتقاد و عمل ادامه میدهند.
امام(ع) فرمود: هۆلاءِ قَومٌ یَتَرَجَّحون فِی الأمانِیّ؛ این مدّعیان رجا و امیدواری،مردمی هستند كه در میان آرزوها و اَهوای نفسانی در حال رفت و آمدند!
در سابق،بچّهها دو سر طنابی را به شاخه ی درختی میبستند و در وسط آن مینشستند و تاب میخوردند و در هوا،در حال رفت و آمد بودند.به آن طناب میگویند: اُرجوحه.
حال،امام(ع) میفرماید: این مردمِ مدّعی رجا،مانند همان بچّههای سوار بر ارجوحه،در میان آرزوها و اهوای نفسانی خود،درحال رفت وآمدند!
كَذَبوا لَیسوا بِراجین،إنَّ مَن رَجا شَیئاً طَلَبَه وَ مَن خافَ مِن شَیءٍ هَرَبَ مِنه؛ دروغ میگویند! اینها،اهل رجا نیستند.
كسی كه واقعاً امید به چیزی دارد،دنبالش میرود و كسیكه از چیزی میترسد،از آن میگریزد.
اگر اینان،امید بهشت دارند،پس چرا دنبالش نمیروند و اگر از جهنّم میترسند،پس چرا به سویش میروند؟!
تنها،حرف بهشت و جهنّم میزنند! ولی در واقع،عملاً نه طالب بهشتند و نه گریزان از جهنّم!
البتّه،اینگونه سخنگفتن،خوشایند بسیاری از ما مردم نیست! چرا كه تكلیفمان را سنگین میكند و دردناكمان میسازد و اَحیاناً بعضی،ممكن است بگوییم:
این سخنان،یأسآور است! ولی خیــر؛ یأس آور نیست،درد آور است و همین درد آوریهاست كه موجب به دنبـال درمان رفتن بسیاری از بیماریها خواهد بود.
چه خوشگفتآنپیـر داروفروش * شِفا بایدت،داروی تلـخ نـوش!
ما همكه از خود، چیزی نمیگوییم و نسخهای نمیدهیم.آن چه گفته میشود،از آیات قرآن و گفتار معصومان(ع) است.
و ما هم موظّف به ابلاغ پیامشان به پیروانشان هستیم.
از امام ابوالحسنِالرّضا(ع) منقول است: رَحِمَ الله عَبداً أحیا أمرَنا؛خدا مشمول رحمت خود گرداند بندهای را كه امر ما را زنده نگهدارد.
راوی گفت: وَكَیفَ یُحیی أمرَكُم؟ چگونه امر شما را زنده نگهدارد؟ فرمود:
یَتَعَلَّمُ عُلومَنا وَ یُعَلِّمُهَا النّاس،فَإنَّ النّاس لَو عَلِموا مَحاسِنَكَلامِنا،لاتَّبَعونا؛
علوم ما را یاد بگیرد و آنها را به مردم بیاموزد،چه آن كه مردم اگر از سخنان زیبای ما آگاه شوند،از ما تبعیّت میكنند.
تبیان
:: موضوعات مرتبط:
مطالب مذهبی ,
,
:: بازدید از این مطلب : 400
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1